loading...
پاتوق ایران | بزرگترین سایت تفریحی و خبری
تبلیغات
advertisement

کانال تلگرام


پاتوق ایران بازدید : 711 سه شنبه 09 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
آزار جنسی دختر 9 ساله جلوی چشم همسر در مشهد!عکس

ناگهان متوجه شدم در خانه باز مانده است. من خيلي سريع بيرون آمدم و پا به فرار گذاشتم. هوا خيلي تاريک بود و مي ترسيدم جايي بروم. براي همين هم جلوي يک مغازه شيريني فروشي نشستم و از ترس و وحشت گريه مي کردم که ماشين پليس را ديدم و از ماموران کمک خواستم.
خراسان نوشت: او را عمو صدا مي زدم و فکر مي کردم چون به من و پدرم کريستال مي دهد، آدم خوبي است، اما از روزي که توي خانه اش زنداني شدم و او با حرکات و رفتار زشت خود آزارم مي داد، فهميدم آدم کثيف و بي رحمي است.من ۱۰ شبانه روز در خانه دوست پدرم ناله کردم و اشک ريختم تا اين که بالاخره موفق شدم از آن جا فرار کنم و خودم را نجات دهم

ناگهان متوجه شدم در خانه باز مانده است. من خيلي سريع بيرون آمدم و پا به فرار گذاشتم. هوا خيلي تاريک بود و مي ترسيدم جايي بروم. براي همين هم جلوي يک مغازه شيريني فروشي نشستم و از ترس و وحشت گريه مي کردم که ماشين پليس را ديدم و از ماموران کمک خواستم.
خراسان نوشت: او را عمو صدا مي زدم و فکر مي کردم چون به من و پدرم کريستال مي دهد، آدم خوبي است، اما از روزي که توي خانه اش زنداني شدم و او با حرکات و رفتار زشت خود آزارم مي داد، فهميدم آدم کثيف و بي رحمي است.من ۱۰ شبانه روز در خانه دوست پدرم ناله کردم و اشک ريختم تا اين که بالاخره موفق شدم از آن جا فرار کنم و خودم را نجات دهم.

دختربچه ۹ ساله که پدرش او را در قبال خريد مقداري موادمخدر به يکي از دوستان قاچاقچي خود فروخته است در بيان داستان بغرنج زندگي اش گفت: پدرم به موادمخدر اعتياد دارد و مادرم نيز ۲ سال قبل به خاطر قاچاق ترياک دستگير شد و به زندان افتاد. من نتوانستم مثل دوستانم درس بخوانم و بعد از زنداني شدن مامان، زن غريبه اي که به خانه ما رفت و آمد داشت مرا به کريستال معتاد کرد.

الان يک شبانه روز است که «کريس» مصرف نکرده ام و انگار آتش به جانم افتاده!دخترک لاغر اندام که چشمان معصومش در باتلاق کبود بدبختي گرفتار شده بود در دايره اجتماعي کلانتري شهيد نواب صفوي مشهد افزود: ۱۰ روز قبل پدرم مرا همراه خود به خانه يکي از دوستانش که از او مواد مخدر مي خريد برد و گفت: دخترم اين جا منتظر باش و با بچه هاي عمو بازي کن، زود برمي گردم. من که قول داده بودم دختر خوبي باشم صورتش را بوسيدم و گفتم فقط زودتر بيا تا به خانه برگرديم.

آن روز بابا با عجله رفت اما ديگر از او خبري نشد و دوست پدرم در اين چند روز جلوي چشم همسرش مرا آزار و اذيت کرد و تازه مي خواست مرا در اختيار مشتريان موادمخدر که به خانه او رفت و آمد داشتند قرار دهد. فرشته ادامه داد: ديشب دلم خيلي گرفته بود و دعا مي کردم راه فراري پيدا کنم.

ناگهان متوجه شدم در خانه باز مانده است. من خيلي سريع بيرون آمدم و پا به فرار گذاشتم. هوا خيلي تاريک بود و مي ترسيدم جايي بروم. براي همين هم جلوي يک مغازه شيريني فروشي نشستم و از ترس و وحشت گريه مي کردم که ماشين پليس را ديدم و از ماموران کمک خواستم.

اين دختر کوچک در پايان با چشمان گريان گفت: از تمام باباها و مامان ها خواهش مي کنم مراقب باشند تا معتاد نشوند و بچه هاي خود را دوست داشته باشند.درخور يادآوري است با پي گيري هاي کارشناس اجتماعي کلانتري شهيد نواب صفوي مشهد و به دستور مقام قضايي، دخترک ۹ ساله به سازمان بهزيستي تحويل داده شده است و تحقيقات پليس براي دستگيري متهمان پرونده ادامه دارد.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1340
  • کل نظرات : 22
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 583
  • آی پی امروز : 150
  • آی پی دیروز : 465
  • بازدید امروز : 178
  • باردید دیروز : 636
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 2,956
  • بازدید ماه : 2,956
  • بازدید سال : 122,300
  • بازدید کلی : 6,212,895